نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

جنبش آزادی بخش مصر

مصر در میان کشورهای اسلامی در بخش باختری جهان اسلام نقش پیشرو را در نهضت باززایی دوره ی جدید داشته است. مصر بعد از اشغال نظامی توسط ناپلئون (1802-1798) وارد یک دوره ی پرشتاب از تحول اجتماعی و فکری شد. اصلاحات قابل توجهی توسط محمدعلی پاشا خدیو مصر انجام شد. محمدعلی پاشاه خدیو مصر بود و مصر در ظاهر یکی از امارت های عثمانی محسوب می شد. ولی محمدعلی پاشا مصر را در مسیر استقلال از عثمانی پیش می برد. رابطه ی مصر با اروپا و اصلاحات محمدعلی پاشا مصر را به سمت اتصال به بازار جهانی به جلو کشاند. اصلاحات محمدعلی پاشا شامل توسعه ی صنایع، ساماندهی دستگاه دولتی، ایجاد ارتش و ناوگان منظم و مهمتر از همه اصلاحات ارضی بود. این اقدامات اقتصاد معیشتی مصر را دگرگون کرد. و اقتصاد پولی و کالایی و محصولات صادراتی در این کشور در مسیر رشد گذاشت.
اما دریافت وام از اروپایی ها برای کارهای عمرانی به سقوط مالی منجر شد و انگلیسی ها که در این زمان در مصر نفوذ داشتند دولت را وادار کردند تا برای اصلاح امور مالی وزیرانی از انگلیس و فرانسه وارد کابینه کند. این امر نارضایتی مردم را برانگیخت و مردم جنبشی را علیه انگلیس به رهبری احمد عرابی (1911-1839) به راه انداختند. مصر به این ترتیب به کانون جنبش نوخواهان عرب تبدیل شد. روزنامه ها، انجمن ها و نهضت های مختلفی در مصر رشد کرد و اندیشمندان و فعالان سیاسی زیادی در مصر ظهور کردند. برخی از معروف ترین چهره های فرهنگی و سیاسی عبارتند از طهطاوی، طه حسین، مصطفی کامل، عبدالرزاق، جمال الدین اسدآبادی، محمد عبدو و دیگران. گرایش غالب در میان نخستین روشنفکران مصری تجددخواهی بود. تجددخواهان سخت شیفته ی پیشرفتهای اروپا بودند و غالباً معتقد بودند که هر آنچه که باعث پیشرفت اروپا شده است، از جمله کاربرد خرد در اداره ی دولت در اسلام وجود داشته است، اما مسلمانان از آن غافل مانده اند و به همین دلیل دچار زوال شده اند. با این حال تجددخواهان با سلطه ی استعماری قدرت های اروپایی مخالف بودند و مسلمانان را برای مبارزه با این سلطه به وحدت و مبارزه دعوت می کردند.

طهطاوی

رافع طهطاوی (1873-1801) از نخستین اندیشمندان مصری است که تحت تأثیر اندیشه های غربی و تجددخواهی قرار گرفت. طهطاوی پیشرفت و تحول را جزیی از سرشت زندگی می دانست. و معتقد بود که حکومت خوب در این پیشرفت نقش اساسی دارد. حکومتها در گذشته در دست گروه کوچکی بودند اما امروزه حکومت گران باید با مشورت مردم حکومت کنند. طهطاوی که در فرانسه تحصیل کرده بود و با حکومت و اندیشه های متفکران این کشور آشنا شده بود قانونمداری نظامهای اروپایی را ستایش می کرد و آن را در برابر نظامهای استبدادی شرق قرار می داد. او می نویسد: «پادشاه فرانسه، فرمانروای مطلق نیست تا حق داشته باشد هرچه بخواهد انجام دهد... پادشاهی وی در محدوده ی قانون است، قانونی که به تأیید مجالس مختلف می رسد... زیرا که پارلمان از حقوق ملت دفاع می کند»(1).
طهطاوی نخستین اندیشمند عرب است که به اشاعه ی این نظر می پردازد که حکومت باید تابع قانون باشد و وظیفه ی اساسی حکومت نظارت بر رعایت حقوق مردم است. مردم نیز باید نسبت به حقوق خود آگاه باشند. طهطاوی در عین حال معتقد بود که قانون مصر باید با نیازهای زندگی مردم این کشور و قوانین شرع همخوانی داشته باشد. او کوشید ثابت کند که اصول انقلاب فرانسه با قرآن و سنت مسلمانان انطباق دارد و برای این کار در نوشته های خود به طور مکرر به آیات قرآن و حدیث مراجعه می کند. به نظر او قانون شرع و قانون طبیعی با یکدیگر سازگارند.

طه حسین

طه حسین از دیگر متفکران مصر در آغاز دوره ی بازایش مصر است. او در الازهر و دانشگاه قاهره که تازه تأسیس شده بود تحصیل کرد و بعد به پاریس رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. او نیز از نخستین تحسین کنندگان تمدن اروپایی است. به ویژه از حکومت مردم و فضایل مدنی مردم بسیار ستایش می کند. او مصر را برای ارتباط با تمدن اروپا دارای شرایط مساعدی می داند. دلیل آن را نیز این طور ذکر می کند که مصر از گذشته های دور همواره در حوزه ی تمدن یونانی و اروپایی قرار داشته است(2). به نظر او این ترکان عثمانی بودند که تمدن مصر را به انحطاط کشاندند. او بر الازهر به خاطر مقاومت در برابر اندیشه های نو خرده می گیرد.

مصطفی کامل

مصطفی کامل (1908-1874) از برجسته ترین متفکران و رهبران جنبش سیاسی مصر محسوب می شود. او نیز مثل طهطاوی و طه حسین از کسانی بود که در غرب تحصیل کرده و بعدها نیز مکرر از مصر به غرب سفر کرد تا در مطبوعات غرب مبارزه ای را علیه دخالت انگلیسی ها در مصر سازمان دهد. او بنیان گذار حزبی به نام «حزب میهنی» است. این حزب برای استقلال مصر تلاش می کرد، ضمن آنکه خواستار قطع رابطه ی کامل مصر با عثمانی نبود. حزب میهنی خواهان تأسیس یک حکومت مشروطه بود. مصطفی کامل شالوده ی وحدت ملی را بر اصل میهن پرستی قرار می داد نه دین باوری. در کتابی که به نام «آفتاب تابان» منتشر کرد پیشرفت ژاپن را به احساس وطن پرستی مردم ژاپن نسبت داد.
مصطفی کامل ابتدا امیدوار بود که به پشتیبانی خدیو مصر این کشور به سمت استقلال و رهایی از سلطه ی استعماری پیش برود. اما سرانجام از خدیو ناامید شد و به این نتیجه رسید که برای رهایی از استعمار و استبداد باید به توده های وسیع مردم روی آورد. سرچشمه ی نیروی ملت همین توده های وسیع مردم هستند نه نخبگان سیاسی و حکومتی.

کواکبی

عبدالرحمان کواکبی (1902-1849) که اجدادش ایرانی بودند در شهر حلب در یک خانواده ی روحانی به دنیا آمد. به اتفاق گروهی از همفکران سوری روزنامه ی «اعتدال» را منتشر کرد. این روزنامه توسط عثمانی ها بسته شد و کواکبی مورد پیگرد قرار گرفت. به همین دلیل به مصر مهاجرت کرد. در آنجا سلسله مقالاتی را نوشت که بعداً به صورت کتاب درآمد. این کتاب که سرشت استبداد («طبایع الاستبداد») نام دارد شهرت زیادی به دست آورد. کتاب دیگر کواکبی ام القری است که آنهم به صورت سلسله مقاله در یک نشریه ی مصری منتشر شده بود.
نوشته های کواکبی کلیه ی جنبه های نهضت تجددخواهی را به طور شاخص در خود دارد. اشتیاق به جذب پیشرفتهای اروپا ضمن مبارزه با استعمار و دلبستگی به ترقی کشورهای اسلامی همراه با ملی گرایی عربی از آن جمله است. او استقرار نظام مشروطه را راه اصلی برای دستیابی به این مطلوب می دید. مثل بسیاری از مشروطه خواهان مسلمان علت زوال تمدن اسلامی و عقب افتادگی کشورهای مسلمان را دور افتادن از اسلام اصیل می دانست.
کواکبی مثل روشنفکران مشروطه خواه ایران اعتقاد خلل ناپذیری به عقل در سامان جامعه و مناسبات بین انسانها داشت. به اعتقاد او دانش سیاسی علم سامان دادن به اوضاع جامعه بر وفق عقل انسانی است. او بر همین مبنا مدافع حکومت مشروطه سلطنتی بود، حکومتی که فضای مشارکت را برای همگان فراهم می کند و به این ترتیب به عقل جمعی امکان نظارت بر امور جامعه را می دهد. او مصایبی مثل خودکامگی، بی عدالتی و ستم را امری ازلی و ابدی و ضروری نمی دانست و معتقد بود که بشر می تواند در مسیر تکامل اجتماعی بر آنها چیره شود.
به نظر او استبداد در کشورهای اسلامی امری تاریخی و ناشی از جهل به اسلام و انحراف از آن است. حکومت در زمان خلفای راشدین نمونه حکومتی است که مبتنی بر اصول دموکراتیک بوده است. انحراف از اسلام به اعتقاداتی شکل داد که پایه ی خودکامگی در کشورهای اسلامی محسوب می شود. او معتقد بود که در این وضعیت کشورهای اسلامی برای قرار گرفتن در مسیر پیشرفت نخست باید از زیر سلطه ی کشورهای استعماری بیرون بیایند. او برای اصلاح وضعیت کنونی بازگشت به اسلام اصیل را توصیه می کرد اما مثل غالب تجددخواهان، اسلام را در برابر تمدن غرب قرار نمی داد.

افغانی و باززایش اسلامی

یکی از جریانهای فکری که برای مبارزه علیه استعمار و استبداد خواستار بازگشت به اسلام پیراسته شده بود بیشتر با نام بازایی اسلامی شهرت یافته است. مدافعان این جریان فکری جمال الدین افغانی، محمد عبدو و شاگردان این دو بودند. محور تلاش آنها مبارزه با استعمار بر مبنای اتحاد اسلامی بود. آنها درنهایت با ناامید شدن از صورت بستن چنین اتحادی به اندیشه ی تأسیس حکومت مشروطه گرویدند. عبدو شاگرد جمال الدین که یکی از علمای بزرگ الازهر بود توانست تأثیر زیادی بر تحولات مصر اعمال کند.
جمال الدین (1314-1254) که بیشتر به جمال الدین افغانی شهرت دارد در اصل ایرانی بوده است.(3) او از چهره های تأثیرگذار در جشنهای ضداستعماری در سرتاسر جهان اسلام است. به هرحال ضمن اینکه او به همه ی جهان اسلام تعلق دارد بیشترین تأثیر را در مصر داشته است. او در آنجا شاگردان مهمی چون محمد عبدو پرورش داد که نقش مهمی در جنبش باززایی مصر بر جای گذاشته.
جمال الدین شخصیت پیچیده ای بوده است و درباره ی او و کنه اندیشه هایش ابهامات زیادی وجود دارد. علاوه بر این او آماج اتهامات چندی نیز بوده است که چهره و اندیشه ی واقعی او را بیش از پیش مغشوش کرده است. با این حال برخی از شالوده های فکری او کمتر در معرض مجادله بوده است. محور تلاش پرشور و پرماجرای جمال الدین متحد کردن مسلمانان برای مقاومت در برابر سلطه گری استعماری بوده است. او برای متحد کردن کشورهای اسلامی ابتدا به سران دولتها روی آورد. اما این تلاش به ناکامی انجامید. عاقبت، جمال الدین چاره کار را در تأسیس حکومتهای مشروط و محدود کردن قدرت حاکمان دید.
جمال الدین اسدآبادی زمانی این رؤیا را در سر داشت که تمام مسلمانان بتوانند تحت زعامتِ معنوی یک خلیفه برای سراسر جهان اسلام با یکدیگر متحد شوند و با استعمار مقابله کنند. اما به دشواری امکان دستیابی به این مطلوب نیز آگاهی داشت و سرانجام به این فکر رسید که چه خوب است مسلمانان دست کم تحت تعالیم قرآن با یکدیگر متحد شوند. او عقب افتادگی مسلمانان را ناشی از فاصله گرفتن از اسلام اصیل می دانستند و خواستار احیای اسلام با رجوع به عقل و تطبیق اندیشه های دینی با شرایط زمان بود. او همچنین منشاء بسیاری از گرفتاری جاری مسلمانان را در خودکامگی سیاسی می دید. به همین دلیل برای محدود کردن قدرت زمامداران و استقرار مشروطه تلاش می کرد. در این مورد نیز او ابتدا سعی داشت حاکمان را به پذیرش اصول مشروطیت متقاعد کند. اما در این زمینه نیز سرانجام به این نتیجه رسید که برای برپا داشتن حکومت مشروطه باید به نیروی توده های مردم و قیام آنها روی آورد.
سیدجمال الدین با اندیشه ی درخشان و همت بلند خود جامعه ی اسلامی را به سمت تحرک سیاسی تازه ای برد. شاگردان او در جهان عرب نقش مهمی در تاریخ نوین این دیار بازی کردند.
محمد عبدو از شاگردان و دلبستگان جمال الدین بود. جمال الدین طی هشت سال اقامت در مصر شاگردان و پیروان زیادی به دست آورد که نام آورترین آنها محمد عبدو بود. او نویسنده و فعال سیاسی بود و کسی بود که بر نسلی از اندیشه پردازان بازایی اسلامی در جهان عرب تأثیر گذاشت(4). عبدو در هنگام اقامت جمال الدین در مصر روزنامه هایی با نام تجارت و مصر منتشر کرد. در این روزنامه ها به استبداد اسماعیل پاشا خدیو مصر و سلطه ی اروپایی ها حمله کرد. عبدو کوشید با توسل به اصل شورا در اسلام نظام فکری اسلام را با اصل حکومت دموکراتیک تطبیق دهد.

پی نوشت ها :

1.ز. ا. لوین، اندیشه ها و جنبشهای نوین سیاسی و اجتماعی در جهان عرب، ترجمه بنی ظرفی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378)، ص 25-26.
2.فرهنگ رجایی، اندیشه ی سیاسی معاصر در جهان عرب (تهران، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1381)، ص 29.
3.عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی (مشهد، انتشارات آستان قدس، 1368)ص 88.
4.همان، ص 97.

منبع مقاله :
پولادی، کمال؛ (1387)، تاریخ اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، تهران: نشر مرکز